صفحه نخست

ايميل ما

آرشیو مطالب

لينك آر اس اس

عناوین مطالب وبلاگ

پروفایل مدیر وبلاگ

تور کربلا

تور کربلا نوروز

:: صفحه نخست
::
ايميل ما
::
آرشیو مطالب
::
پروفایل مدیر وبلاگ
::
لينك آر اس اس
::
تور کربلا نوروز
::
عناوین مطالب وبلاگ
::

::تور کربلا
::فضائل زیارت امام حسین (ع) و زیارت کربلا
::درباره واقعه کربلا
::اماکن متبرکه عراق
::اطلاعات زائر
::هتل های کربلا
::هتل های نجف اشرف
::هتل های کاظمین


تمام لينکها تماس با ما


نويسندگان :
:: رامش
:: رضا والی نژاد

آمار بازديد :




تولد امام عصر (ع) در سامرا در چه شرایطی بود؟

تور کربلا. تورزمینی کربلا. تور هوایی کربلا.
حکیمه خاتون دختر امام محمد تقی امام جواد (درود خدا بر او باد) و عمه امام حسن عسگری (درود خدا بر او باد) کیفیت و چگونگی ولادت حضرت مهدی (درود خدا بر او باد) را چنین نقل می کند:
"ابو محمد امام حسن عسگری (ع) کسی را به دنبال من فرستاد که امشب (نیمه شعبان) برای افطار نزد من بیا، چون خداوند امشب حجتش را آشکار می کند. پرسیدم: این مولود از چه کسی است؟ آن حضرت فرمود: از نرجس، عرض کردم: من در نرجس خاتون هیچ اثر حملی مشاهده نمی کنم! حضرت فرمود: موضوع همین است که گفتم.


من در حالی که نشسته بودم، نرجس آمد و کفش مرا از پایم بیرون آورد و فرمود: بانوی من! حالتان چطور است! من گفتم: تو بانوی من و خانواده ام هستی. او از سخن من تعجب کرده ناراحت شد و فرمود: این چه سخنی است؟ گفتم: خداوند در این شب به تو فرزندی عطا می کند که سرور و آقای دنیا و آخرت خواهد شد. نرجس خاتون از سخن من خجالت کشید.
سپس بعد از افطار، نماز عشاء را به جا آوردم و به رختخواب رفتم. چون پاسی از نیمه شب گذشت، برخاستم و نماز شب خواندم. بعد از تعقیب نماز به خواب رفتم و دوباره بیدار شدم. در این هنگام، نرجس نیز بیدار شد و نماز شب را به جا آورد.

 

سپس از اتاق بیرون رفتم، تا از طلوع فجر با خبر شوم. دیدم فجر اول طلوع کرده و نرجس در خواب است. در آن حال، این سوال به ذهنم خطور کرد که چرا حجت خدا آشکار نشد. نزدیک بود شکی در دلم ایجاد شود که ناگهان حضرت امام حسن عسکری (ع) از اتاق مجاور صدا زد: «ای عمه شتاب مکن که موعد نزدیک است». من نیز نشستم و سوره «الم سجده و یاسین» را خواندم. هنگامی که مشغول خواندن قرآن بودم، ناگهان نرجس خاتون با ناراحتی از خواب بیدار شد. "


بر اساس بعضی روایات که در منتهی الآمال نیز آمده، حکیمه خاتون می گوید: «بعد از آنکه نرجس از خواب بیدار شد، من او را به سینه چسباندم و نام خدا را بر زبان جاری کردم. امام حسن عسکری (ع) فرمود: سوره «قدر» را برایش بخوان. آن سوره را خواندم و از نرجس پرسیدم حالت چطور است؟ او گفت: آنچه مولایت فرموده بود، ظاهر شد. من دوباره سوره «قدر» را خواندم. کودک نیز در شکم مادر، همراه من سوره «قدر» را خواند که من ترسیدم»
من با شتاب خودم را به او رساندم و پرسیدم: چیزی احساس می کنی؟

نرجس گفت: آری. گفتم: نام خدا را بر زبان جاری کن، این همان موضوعی است که اول شب به تو گفتم. مضطرب مباش و دلت را آرام کن.


در این هنگام پرده نوری میان من و او کشیده شد. ناگاه متوجه شدم کودک ولادت یافته است. چون جامه را از روی نرجس برداشتم، آن مولود سر به سجده گذاشته و مشغول ذکر خدا بود. هنگامی که او را برگرفتم، دیدم پاک و پاکیزه است. در این موقع، حضرت امام حسن (ع) صدا زد؛ عمه! فرزندم را نزد من بیاور، وقتی که نوزاد را خدمت آن حضرت بردم، وی را درآغوش گرفت، و بر دست و چشم کودک دست کشید و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و فرمود: فرزندم! سخن بگو! پس آن طفل گفت: «اشهد ان لا اله الا الله، و اشهد ان محمدا رسول الله».



پس از آن به امامت امیر المؤمنین (ع) و سایر امامان معصوم علیهم السلام، شهادت و گواهی داد و چون به نام خود رسید گفت: «اللهم انجزلی وعدی، و اتمم لی امری، و ثبت وطأتی، و املاء الارض بی عدلا و قسطا». پروردگارا! وعده مرا قطعی گردان و امر مرا به اتمام رسان، و مرا ثابت قدم بدار، و زمین را به وسیله من از عدل و داد پر کن.

 

روز هفتم که خدمت حضرت امام حسن عسکری (ع) رسیدم، ایشان فرزندش را از من طلب کرد. من نیز او را در پارچه ای پیچیده، نزد پدرش بردم. آن حضرت فرمود: پسرم! با من حرف بزن، در این هنگام، او آیه «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض...» را خواند. " بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 51، ص 19

 

و در روایت دیگر چنان است که: چون حضرت صاحب الامر علیه السلام به دنیا آمدند، نوری از او ساطع گردید که به آفاق آسمان پهن شد و مرغان سفید را دیدم که از آسمان به زیر می آمدند و بالهای خود را بر سر و روی و بدن آن حضرت می مالیدند و پرواز می کردند. پس حضرت امام حسن عسکری (ع) مرا آواز داد که ای عمه، فرزند را برگیر و به نزد من بیاور، چون برگرفتم، او را ختنه کرده و ناف بریده و پاک و پاکیزه یافتم و بر ذراع راستش نوشته شده بود: «جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا.» "


باری مهدی موعود (ع) به گونه ای پا به عرصه وجود گذاشت که از خود کرامات بسیاری را نشان داد. و بدین ترتیب بود که وجود مقدس ولی عصر (عج) در روز جمعه نیمه شعبان سال 255 هجری قمری متولد شد.


و اما راجع به قسمت دوم سوال باید گفت: از روایات چنین استفاده می شود که امام عسکری (ع) را به خاطر مولودی که موعود مظلومان جهان است، چنان تحت نظر داشتند که وقتی امام زمان (عج) متولد شد، امام عسکری (ع) حتی با نزدیکان خود هم با ایماء و اشاره سخن می گفت، تا مبادا کسی سخن آن امام را شنیده و به دولت گزارش دهد، و ایجاد خطر کند.


چنان که در کتاب «غیبت» شیخ طوسی (ره) روایت کند: «احمد بن اسحاق قمی از امام حسن عسکری (ع) در خصوص صاحب الزمان (عج) سوال کرد، حضرت با اشاره دست او را متوجه نمود که او زنده و سالم است.» "




:: موضوعات مرتبط: اماکن متبرکه عراق، ،
:: برچسب‌ها: تور کربلا, تور زمینی کربلا, تور هوایی کربلا, حکیمه خاتون, نرجس, امام حسن عسگری, ,

نوشته شده توسط رامش در شنبه 20 آذر 1395


گریه امام زمان(ع) در مصیبت حضرت ابوالفضل العباس(ع)

تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.

جناب حجت الاسلام آقای قاضی زاهدی گلپایگانی می فرماید: من در تهران از جناب آقای حاج محمد علی فشندی که یکی از خیرین تهران است، شنیدم که می گفت: من از اول جوانی مقیّد بودم که تا ممکن است گناه نکنم و آن قدر به حج بروم تا به محضر مولایم حضرت بقیة اللّه ، روحی فداه، مشرف گردم. لذا سالها به همین آرزو به مکه معظمه مشرف می شدم.

در یکی از این سالها که عهده دار پذیرایی جمعی از حجاج هم بودم، شب هشتم ماه ذیحجه با جمیع وسائل به صحرای عرفات رفتم تا بتوانم قبل از آنکه حجاج به عرفات بیایند، برای زواری که با من بودند جای بهتری تهیه کنم. تقریبا عصر روز هفتم بارها را پیاده کردم و در یکی از آن چادرهایی که برای ما مهیا شده بود، مستقر شدم. ضمنا متوجه شدم که غیر از من هنوز کسی به عرفات نیامده است. در آن هنگام یکی از شرطه هایی که برای محافظت چادرها در آنجا بود، نزد من آمد و گفت: تو چرا امشب این همه وسائل را به اینجا آورده ای؟ مگر نمی دانی ممکن است سارقان در این بیابان بیایند و وسائلت را ببرند؟ به هر حال حالا که آمده ای، باید تا صبح بیدار بمانی و خودت از اموالت محافظت بکنی. گفتم: مانعی ندارد، بیدار می مانم و خودم از اموالم محافظت می کنم.

آن شب در آنجا مشغول عبادت و مناجات با خدا بودم و تا صبح بیدار ماندم تا آن که نیمه های شب دیدم سید بزرگواری که شال سبز به سر دارد، به در خیمه من آمدند و مرا به اسم صدا زدند و فرمودند: حاج محمدعلی، سلام علیکم. من جواب سلام را دادم و از جا برخاستم. ایشان وارد خیمه شدند و پس از چند لحظه جمعی از جوانها که تازه مو بر صورتشان روییده بود، مانند خدمتگزار به محضرش رسیدند. من ابتدا مقداری از آنها ترسیدم، ولی پس از چند جمله که با آن آقا حرف زدم، محبت او در دلم جای گرفت و به آنها اعتماد کردم. جوانها بیرون خیمه ایستاده بودند ولی آن سید داخل خیمه تشریف آورده بود. ایشان به من رو کرد و فرمود: حاج محمد علی! خوشا به حالت! خوشا به حالت! گفتم: چرا؟

فرمودند: شبی در بیابان عرفات بیتوته کرده ای که جدم حضرت سیدالشهداء اباعبداللّه الحسین(ع) هم در اینجا بیتوته کرده بود. من گفتم: در این شب چه باید بکنیم؟ فرمودند: دو رکعت نماز می خوانیم، در این نماز پس از حمد، یازده مرتبه قل هواللّه بخوان.

لذا بلند شدیم و این عمل را همراه با آن آقا انجام دادیم. پس از نماز آن آقا یک دعایی خواندند که من از نظر مضامین مانند آن دعا را نشنیده بودم. حال خوشی داشتند و اشک از دیدگانشان جاری بود. من سعی کردم که آن دعا را حفظ کنم ولی آقا فرمودند: این دعا مخصوص امام معصوم است و تو هم آن را فراموش خواهی کرد. سپس به آن آقا گفتم: ببینید آیا توحیدم خوب است؟ فرمود: بگو. من هم به آیات آفاقیه و انفسیه بر وجود خدا استدلال کردم و گفتم: من معتقدم که با این دلایل، خدایی هست. فرمودند: برای تو همین مقدار از خداشناسی کافی است. سپس اعتقادم را به مسئله ولایت برای آن آقا عرض کردم. فرمودند: اعتقاد خوبی داری. بعد از آن سؤال کردم که: به نظر شما الآن حضرت امام زمان(ع) در کجا هستند. حضرت فرمودند: الان امام زمان در خیمه است.

سؤال کردم: روز عرفه، که می گویند حضرت ولی عصر(ع) در عرفات هستند، در کجای عرفات می باشند؟ فرمود: حدود جبل الرحمة. گفتم: اگر کسی آنجا برود آن حضرت را می بیند؟ فرمود: بله، او را می بیند ولی نمی شناسد.

گفتم: آیا فردا شب که شب عرفه است، حضرت ولی عصر(ع) به خیمه های حجاج تشریف می آورند و به آنها توجهی دارند؟ فرمود: به خیمه شما می آید؛ زیرا شما فردا شب به عمویم حضرت ابوالفضل(ع) متوسل می شوید.

در این موقع، آقا به من فرمودند: حاجّ محمدعلی، چای داری؟ ناگهان متذکر شدم که من همه چیز آورده ام ولی چای نیاورده ام. عرض کردم: آقا اتفاقا چای نیاورده ام و چقدر خوب شد که شما تذکر دادید؛ زیرا فردا می روم و برای مسافرین چای تهیه می کنم.

آقا فرمودند: حالا چای با من. از خیمه بیرون رفتند و مقداری که به صورت ظاهر چای بود، ولی وقتی دم کردیم، به قدری معطر و شیرین بود که من یقین کردم، آن چای از چایهای دنیا نیست، آوردند و به من دادند. من از آن چای دم کردم و خوردم. بعد فرمودند: غذایی داری، بخوریم؟ گفتم: بلی نان و پنیر هست. فرمودند: من پنیر نمی خورم. گفتم: ماست هم هست. فرمودند: بیاور، من مقداری نان و ماست خدمتشان گذاشتم و ایشان از نان و ماست میل فرمودند.

سپس به من فرمودند: حاج محمدعلی، به تو صد ریال (سعودی) می دهم، تو برای پدر من یک عمره به جا بیاور. عرض کردم: اسم پدر شما چیست؟ فرمودند: اسم پدرم «سید حسن» است. گفتم: اسم خودتان چیست؟ فرمودند: سید مهدی. من پول را گرفتم و در این موقع، آقا از جا برخاستند که بروند. من بغل باز کردم و ایشان را به عنوان معانقه در بغل گرفتم. وقتی خواستم صورتشان را ببوسم، دیدم خال سیاه بسیار زیبایی روی گونه راستشان قرار گرفته است. لبهایم را روی آن خال گذاشتم و صورتشان را بوسیدم.

پس از چند لحظه که ایشان از من جدا شدند، من در بیابان عرفات هر چه این طرف و آن طرف را نگاه کردم کسی را ندیدم! یک مرتبه متوجه شدم که ایشان حضرت بقیة اللّه ، ارواحنافداه، بوده اند، به خصوص که اسم مرا می دانستند و فارسی حرف می زدند! نامشان مهدی(ع) بود و پسر امام حسن عسکری(ع) بودند.

بالاخره نشستم و زارزار گریه کردم. شرطه ها فکر می کردند که من خوابم برده است و سارقان اثاثیه مرا برده اند، دور من جمع شدند، اما من به آنها گفتم: شب است و مشغول مناجات بودم و گریه ام شدید شد.

فردای آن روز که اهل کاروان به عرفات آمدند، من برای روحانی کاروان قضیه را نقل کردم، او هم برای اهل کاروان جریان را شرح داد و در میان آنها شوری پیدا شد.

اول غروب شب عرفه، نماز مغرب و عشا را خواندیم. بعد از نماز با آن که من به آنها نگفته بودم که آقا فرموده اند: «فردا شب من به خیمه شما می آیم؛ زیرا شما به عمویم حضرت عباس(ع) متوسل می شوید» خود به خود روحانی کاروان روضه حضرت ابوالفضل العباس(ع) را خواند و شوری برپا شد و اهل کاروان حال خوبی پیدا کرده بودند، ولی من دائما منتظر مقدم مقدس حضرت بقیة اللّه ، روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء، بودم.

بالاخره نزدیک بود روضه تمام شود که کاسه صبرم لبریز شد. از میان مجلس برخاستم و از خیمه بیرون آمدم، ناگهان دیدم حضرت ولی عصر(ع) بیرون خیمه ایستاده اند و به روضه گوش می دهند و گریه می کنند، خواستم داد بزنم و به مردم اعلام کنم که آقا اینجاست، ولی ایشان با دست اشاره کردند که چیزی نگو و در زبان من تصرف فرمودند و من نتوانستم چیزی بگویم. من این طرف در خیمه ایستاده بودم و حضرت بقیة اللّه ، روحی فداه، آن طرف خیمه ایستاده بودند و بر مصائب حضرت ابوالفضل(ع) گریه می کردیم و من قدرت نداشتم که حتی یک قدم به طرف حضرت ولی عصر(ع) حرکت کنم. بالاخره وقتی روضه تمام شد، حضرت هم تشریف بردند.*
پی نوشت:

* برگرفته از: آثار و برکات حضرت امام حسین(ع)، ص23



:: موضوعات مرتبط: تور کربلا، ،
:: برچسب‌ها: تور کربلا, تور زمینی کربلا, تور هوایی کربلا, روضه حضرت عباس, امام زمان, حضرت ولی عصر, ,

نوشته شده توسط رامش در جمعه 19 آذر 1395


تور کربلا هوایی زمینی در اسرع وقت از تهران

تور کربلا هوایی زمینی

تور کربلا هوایی

تور کربلا زمینی

اگر شما هم دلتان هوای عطر و بوی کربلا و حرم امام حسین علیه السلام رو کرده می توانید خیلی راحتتر از آنچه که فکرش رو می کنید عازم سفر زیارتی تور کربلا ی معلی شوید. تورکربلا عتبات عالیات در طی هفته چندین بار اعزام کاروان زیارتی به کربلا و نجف دارد .

فقط کافیست که بخواهید به سفر کربلا بروید تا طلبیده شوید. شما با کربلا یک یا حسین فاصله دارید. اصلا نگران هیچ چیزی نباشید . به خدا توکل کنید تا تمام کارهای زیارت شما جور شود. بسم الله ...

ثبت نام تور کربلا هوایی زمستان95

تور کربلا و نجف از تهران به صورت هوایی

بقاع متبرکه عراق شامل حرم مطهر حضرت علی علیه السلام در نجف اشرف ، حرم مطهر حضرت حسین بن علی علیه السلام و حضرت عباس سلام الله علیه در کربلا به همراه زیارت امام موسی کاظم علیه السلام و امام جواد علیه السلام در کاظمین و در صورت امنیت زیارت امام هادی و امام حسن عسگری علیه السلام در سامراء

اقامت زایران ایرانی اهل بیت (س) در بهترین هتل های 4 ستاره نزدیک به حرم - پیاده به حرم می توانند بروند.

پرواز با پروازهای شرکت ایر باس

زمان حرکت تور زیارتی کربلا  چهارشنبه هر هفته

ثبت نام تور کربلا

خدمات تور کربلا و نجف هوایی::

  • ترانسفر فرودگاهی رفت و برگشت
  • گشتهای زیارتی ویژه در صورت امنیت
  • بیمه تا سقف 126 میلیون تومان
  • با مداح و مدیر کاروان
  • اقامت5 شب در کربلا 2 شب در نجف
  • صبحانه ناهار شام
  • بلیط رفت و برگشت هواپیما

ثبت نام تور کربلا هوایی

تور کربلا قیمت :

در هتلهای درجه یک  با خدمات و کیفیت عالی

**شروع قیمت از 1.500.000 تومان میباشد

 

توجه داشته باشید قیمت ایام عادی با ایام ویژه تفاوت دارد

هزینه خروج از کشور 37500تومان و ورود به کشور عراق 10 دلار به عهده مسافر میباشد



:: موضوعات مرتبط: تور کربلا، ،

نوشته شده توسط رامش در پنج شنبه 18 آذر 1395


حرم سوسن خاتون از اماکن زیارتی شیعیان

 

تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.

همسرامام هادی ومادر امام حسن عسگری(ع) کنیزى به نام سوسن یا (سلیل) است که افتخار همسرى امام هادى (ع) و مـادرى امـام حـسـن عـسـکـرى (ع) را یـافـت و بـنـا بـه نـقـل (جـنـّات الخـلود) پـادشـاه زاده بـوده است . در (عیون المعجزات) آمده است که وى از زنان صالح  پاکدامن  باتقوا و عارف به امامت بود.

علاّمه مجلسى مى نویسد: مادر امام حسن عسگرى در نهایت ورع ، تقوا، عفاف و صلاح بود.

از مـعـصـوم روایـت شـده کـه وقـتـى (سـلیـل) بـر امـام هـادى وارد شـد، آن حـضـرت فـرمـود: سلیل از هر آفت ، مرض ، پلیدى و نجاستى بیرون کشیده شده است .
امـام حـسـن عـسـکـرى عـلیـه السلام قبل از رحلت ، خبر وفات خود را به مادر گفت : او متاءثر شد واظهار جزع کرد. امام عسکرى (ع) خطاب به مادر فرمود:

(اى مادر! جزع مکن که تقدیر الهى بناچار جارى خواهد شد.)

در اواخـر عـمـرحـضـرت ، ایـن زن بـزرگ به حج رفت و پس از بازگشت به مدینه ، هر روز از احوال فرزندش جویا مى شد تا اینکه خبر شهادتش به او رسید

امـام حـسـن عـسـکـرى (ع) چـون نـمـى تـوانـسـت آشـکـارا فـرزنـدش را وصـىّ احـوال خـود قـرار دهـد و تـقـدیر الهى بر غیبت آن وجود مقدس بود، مادر خود را وصىّ قرار داد و شیعیان را به آن بانو ارجاع داد.

شیخ صدوق مى نویسد که احمد بن ابراهیم گفت :

(پـس از وفات آن حضرت بر حکیمه خاتون ، دختر امام جواد (ع) وارد شدم و از او در مورد ائمه سـؤ ال کـردم . ایـشـان یکایک امامان را تا امام دوازدهم بر شمرد پرسیدم : الا ن فرزند امام حسن عکسرى (ع) کجاست ؟ فرمود: پنهان است .

گفتم : پس شیعیان باید به کجا رجوع نمایند. گفت : به مادر امام  حسن عسکرى گفتم : آیا به کسى کـه زنـى را وصـىّ خـود قـرار داده اقـتدا کنم . فرمود: امام عسکرى علیه السلام در این مورد به جـدّش امـام حـسـیـن (ع) اقتدا نموده که در ظاهر وصىّ خود را حضرت زینب (س) قرار داد و براى سـالم ماندن امام سجّاد (ع) از گزند دشمنان دین به حضرت زینب (س) وصیت کرد. سپس گفت : شـما اهل اخبار و روایات هستید، مگر روایت نکرده اید که میراث نهمین فرزند امام حسین (ع) تقسیم مى شود و حال آنکه او زنده است .
پس از شهادت امام حسن عسکرى (ع) جعفر کذّاب با مادر آن حضرت بر سر میراث امام به منازعه پرداخت . امام زمان (عج) بر جعفر ظاهر شد و فرمود:

(اى عـمـو تـو را چـه مـى شـود! آمـده اى که بر سر حقوق من ، با من منازعه کنى ! جعفر مبهوت و متحیر شد و دیگر آن حضرت را ندید.)

مـادر امـام عـسکرى که وصایت حضرت را عهده دار بود، بعد از شهادت امام ، عهده دار اداره خانواده آن حضرت گردید و کار جعفر به جایى رسید که پاره نانى هم براى رفع گرسنگى نداشت و این بانوى بخشنده و بزرگوار تهیه تمام نیازمندیهاى زندگى او را به عهده گرفت .

وقـتـى کـه وفـات ایـن بـانـو فـرا رسـیـد، وصـیـت کـرد که مرا در همین خانه ، در کنار شوهر و فـرزنـدم دفـن نمایید. هنگام دفن ، جعفر کذّاب در مقام منع برآمد که این خانه من است و اجازه نمى دهم کسى را در اینجا دفن نمایید. امام زمان (عج) دوباره ظاهر شد و فرمود:

(این خانه ، خانه توست یا من ؟)

و از نـظر غایب گردید. آن بانو را بنابر وصیتش در صحن مقدس امام حسن عسکرى (ع) به خاک سپردند.
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.



:: موضوعات مرتبط: اماکن متبرکه عراق، ،

نوشته شده توسط رامش در سه شنبه 16 آذر 1395


سرداب عیبت از اماکن زیارتی سامرا

   
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.
در صحن حرم مطهر امام هادي و حسن عسکري(عليهما السلام) سردابي وجود دارد که به «سرداب غيبت» معروف است. در اينکه اين محل، از اول سرداب بوده يا حجره اي بوده که امام هادي و عسکري(عليهما السلام) در آن عبادت مي کردند و به مرور زمان اطراف آن پر شده و به شکل سرداب درآمده، ميان علما دو نظريه هست:
1. سرداب غيبت ازهمان اوّل سرداب بوده و محلّ عبادت سه امام معصوم(عليهم السلام)مي باشد.
در توضيح اين نظريه بايد گفت: کرانه چپ رود دجله ـ که در امتداد سامرا قرار دارد ـ از کرانه راست آن، چند متر بالاتر است. در زير لايه خاکي اين زمين مرتفع، يک لايه سنگي وجود دارد که در ميان دانشمندان زمين شناسي به نام «شفته طبيعي» معروف است. اين لايه سنگي، از ريگهايي در اندازه هاي متفاوت شکل گرفته که ماده اي چسبنده آنها را به يکديگر چسبانده است.
ارتفاع زمين از سطح آب (همانگونه که گفته شد)، از يک سو و وجود لايه سنگي در عمق نسبتاً اندک، از جانب ديگر، کندن سرداب هاي گود و عميق را در زير ساختمانها آسان مي کند. به همين جهت سرداب هاي فراواني، چه در زير بقاياي کاخ ها و خانه هاي باستاني و چه در زير طبقات بناهاي کنونيِ سامرا به چشم مي خورد.
آيت الله سيد محمدکاظم قزويني، ضمن قبول اين نظريه، مي نويسد:
«بيشتر منازل در مناطق گرمسير عراق، سرداب داشته اند تا ساکنان از شدت گرما به آن پناه ببرند. خانه امام نيز سرداب داشته است. اين سرداب خانه سه تن از امامان شيعه است نه اينکه حضرت در آنجا پنهان است...»
2 . محل فعلي که به «سرداب غيبت» مشهور است، ابتدا حجره اي بوده، که امام هادي و عسکري(عليهما السلام) در آن به عبادت مشغول بودند.  «حضرت امام علي النقي و امام حسن عسکري(عليهما السلام) مکاني را براي عبادت خويش قرار داده بودند. همين جايي که الآن، به آن سرداب مي گويند، آن وقت سرداب نبود، حجره اي بود که اين دو بزرگوار آنجا عبادت مي کردند. متوکل مأموران را شبانه به منزل امام علي النقي(عليه السلام) فرستاد، مأموران ايشان را از همينجا بردند، از جاي عبادتشان به اينجا راهي داشته، از محل زندگي حضرت که الآن جاي قبرآن حضرت است. اکنون اطراف آن بالا آمده و آنجا مانند سرداب شده است.»

سرداب غيبت
سرداب مقدّس غيبت، از سه بخش تشکيل شده است که عبارتند از: 1 . غرفه شش ضلعي 2 . غرفه مستطيل کوچک، که به «مصلاّي زنان» معروف است 3 . غرفه مستطيل بزرگ، که به «مصلاّي مردان» شهرت دارد. اين بخش ها به وسيله دو راهرو بلند و طولاني به يکديگر متصل مي شود.

حجره غيبت
در انتهاي غرفه «مصلاّي مردان»، دري چوبي معروف به «باب غيبت» بوده است. اين درِ زيبا و ديدني، به دستور «ناصر لدين الله» خليفه عباسي و سرپرستي «معدبن الحسين بن سعدالموسوي (م 617)» ساخته شد. در ماه ربيع الثاني سال 606 کار ساخت آن به پايان رسيد. اين درِ زيبا که به نقش و نگار و نوشته هاي زيبا مزيّن است، به طرز دلپذيري ساخته شد و بيانگر دقت زياد و چشمگير در فن نجاري و نهايت نازک بيني و ظريف کاري است. دانشمندان غربي موفق به ارزشيابي اين درِ قيمتي نشده اند.
اين درِ بزرگ و زيبا، مصلاّي مردان را به حجره اي کوچک در ابعاد 180 سانتيمتر در 150 سانتيمتر وصل مي کند. اين اتاق کوچک به «حجره غيبت» يا «محل غيبت امام زمان(عليه السلام) » مشهور و معروف است و چاهي معروف به «چاه غيبت» در گوشه آن قرار دارد.

امام زمان(عليه السلام) در سرداب غيبت
سرداب غيبت، محل عبادت و مخفيگاه امام زمان(عليه السلام) بود. حاکمان عباسي چندين مرتبه قصد داشتند از همين مکان، امام را دستگير و زنداني کنند. جامي حنفي روايت مي کند:
«مأموران حکومتي براي دستگيري امام زمان(عليه السلام) به منزل حضرت رفتند. ديدند در خانه مرد سياهي نشسته، پشم مي ريسد. پرسيدند: صاحب خانه کجاست؟ جواب داد: در خانه است. سربازان وارد منزل شدند و به محل سرداب رسيدند، در اين هنگام مشاهده کردند که سطح سرداب پر از آب است و در آخر سرداب سجاده اي انداخته اند و شخصي روي آن نماز مي خواند، يکي از آنان براي گرفتن حضرت، قدم در آب گذاشت، امّا نزديک بود غرق شود. دوّمي رفت، او نيز نزديک بود غرق شود و سومي و... عذر خواهي کرده و بي نتيجه برگشتند.
وقتي ماجرا را به خليفه گفتند، به شدت ناراحت شد و خطاب به آنها گفت: اگر اين ماجرا را جايي نقل کنيد، گردن شما را خواهم زد.»
و در مورد ديگر، هنگامي که حضرت مهدي(عليه السلام) دوران غيبت صغري را مي گذراند، «معتضد» خليفه عباسي تصميم گرفت حضرت را دستگير کند؛ لذا عده اي از سربازان حکومتي را فرستاد تا امام را دستگير و به حضور او بياورند. رشيق که خود جزو سپاهيان معتضد بود نقل مي کند:
«آنگاه لشکر فراواني را گسيل داشت. وقتي وارد خانه امام شدند، از سرداب صداي قرائت قرآن شنيدند. کنار درِ سرداب جمع شده و آن را به محاصره درآوردند تا حضرت مهدي(عليه السلام) صعود نکرده و از آنجا خارج نشود. فرمانده ايستاد تا همه لشکريان برسند. در اين هنگام امام از سرداب خارج شد و از جلوي آنان گذشت تا غايب گرديد. پس از لحظاتي فرمانده سپاه به لشکريان خود دستور داد: به سرداب برويد و او را دستگير کنيد. لشکريان که در راه آن حضرت را ديده بودند، گفتند: مگر از مقابل ديدگان شما نگذشت و رفت؟! فرمانده که به شدت عصباني شده بود، گفت: من او را نديدم، چرا شما او را دستگير نکرديد؟ جواب دادند: ما گمان کرديم شما او را ديده و تصميم گرفته ايد او را دستگير نکنيد.»

سرداب غيبت از ديدگاه اهل سنت
يکي از افسانه هاي موهومي که بعضي از نويسندگان اهل سنت به شيعه نسبت مي دهند، اين است که گويا شيعه اعتقاد دارد «مهدي موعود» در سردابي در سامرا پنهان شده و روزي از آنجا ظهور خواهد کرد!
شيخ عبدالعزيز بن عبدالله بن باز، ضمن پذيرفتن صحّت احاديث منقول از پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) درباره مهدي منتظر(عليه السلام)، طبق مقتضاي طبيعتش، نيشي بر شيعه مي زند و به نقل از «ابن کثير» مي نويسد:
«مهدي آخرالزمان يکي از خلفاي راشدين است ولي او همان منتظري نيست که به پندار رافضه در سرداب است و اميدوارند که روزي از آنجا بيرون آيد!»
اين حرفها واقعيت ندارد و برخي از عالمان شيعه به اين مطالب واهي جواب داده اند؛ سيد صدرالدين صدر در جواب اين مطالب دروغ مي نويسد:
«از کتاب الصواعق المحرقه چنين استفاده مي شود که شيعه اماميّه، يا گروهي از آنان، چنين مي پندارند که مهدي منتظر در سرداب پنهان شده و يارانش با اسبان خود در کنار سرداب ايستاده و خواستار بيرون آمدن وي هستند.
اي کاش نويسنده، مدرک خود را در اين زمينه ذکر مي کرد و به گمان من نويسنده هرگز از حجاز بيرون نيامده و عراق را هم از نزديک نديده و به طور قطع سامرا را هم زيارت نکرده است و گرنه به خوبي مي فهميد که اين ادعا هرگز صحت و حقيقت ندارد.»
علامه سيد مرتضي عسکري درباره سرداب غيبت مي گويد:
«عالم مصري، شيخ محمود ابوريه، که بعد از خواندن کتاب عبدالله سبا شيعه شد، براي من از مصر نامه نوشت که شما (شيعيان) عصرهاي جمعه سوار بر اسب مي شويد و شمشير به دست، مي رويد و در مقابل سرداب غيبت مي ايستيد و مي گوييد که يابن الحسن! ظاهر شو و خروج کن. در پاسخ او نوشتم من در بغداد به دنيا آمده ام و مدتي هم در سامرا بوده ام. چنين چيزي که شما مي گوييد درست نيست.»
آيت الله لطف الله صافي گلپايگاني نيز در اين باره مي نويسد:
«يکي از افتراهاي مغرضين و دشمنان شيعه و اهل بيت(عليهم السلام) اين است که مي گويند: شيعه معتقد است امام در سرداب غيبت کرده و در سرداب باقي است و از سرداب ظاهر خواهد شد و هر شب بعد از نماز مغرب بر در سرداب مي ايستند تا ستارگان نيک آشکار گردند، سپس متفرق مي شوند تا شب آينده!
ما در تکذيب و ردّ اين افترا و تهمت، محتاج به هيچگونه توضيح نيستيم، همه مي دانند که اين گونه افتراها از امثال ابن خلدون و ابن حجر، جعل و بر اساس انگيزه دشمني با شيعه و انحراف از اهل بيت و تمايل به بني اميه و دشمنان خاندان رسالت است. اين نويسندگان و کساني که بعد از آنها آمدند، تا زمان ما، به جاي اينکه عقايد و آراي شيعه را از خودشان و کتاب هايشان به دست آورند، به جعل و افترا پرداخته و يا جعليات و افتراهاي پيشينيان را ملاک و ميزان درباره عقايد شيعه و معرفت آراي آنها قرار مي دهند و خود و ديگران را گمراه مي سازند.
کسي از شيعيان نگفته است که امام در سرداب سامرا مخفي است، بلکه کتب و روايات شيعه، همه اين نسبت را تکذيب مي کنند.»
استاد ابراهيم اميني نيز ضمن ردّ اين اتهام مي نويسد: «اين نسبت، دروغ محض و از روي عناد صادر شده است و شيعيان چنين عقيده اي ندارند. در هيچ روايتي نيامده است که امام دوازدهم در سرداب زندگي و از آنجا ظهور مي کند. هيچ يک از دانشمندان شيعه هم، چنين مطلبي را نفرموده اند.»

کرامات سرداب غيبت
در اين مکان مقدس، عده اي از دلباختگان و شيفتگان حضرت مهدي(عليه السلام) به حضورش شرفياب شده و به حاجات خود رسيده اند. که به دو نفر از آنها اشاره مي کنيم:

1 . آيت الله مرعشي نجفي
وي تشرّف خود در سرداب مقدس سامرا، به حضور حضرت ولي عصر(عليه السلام) را اين گونه بیان مي کند:
«زماني که در سامرا اقامت داشتم، مدتي شبها در سرداب مقدس، بيتوته مي کردم. زمستان بود. در اواخر يکي از آن شبها، که در سرداب مقدس بودم، ناگهان صداي پايي شنيدم. با آنکه درِ سرداب بسته بود، فوق العاده وحشت کردم که مبادا يکي از مخالفين شيعه و از دشمنان اهل بيت(عليهم السلام) باشد. شمعي که با خود داشتم، خاموش شده بود؛ امّا صدا و لحن نيکويي به گوشم رسيد که فرمود: سلام عليکم و نام مرا به زبان آورد. من جواب دادم و عرض کردم: شما کي هستيد؟ فرمود: يک نفر از بني اعمام شما. عرض کردم: درِ سرداب بسته بود شما از کجا وارد شديد؟ سيّد فرمود: "الله عَلي کُلِّ شَيْء قَدِيرٌ" من عرض کردم: اهل کجا هستيد؟ فرمود: اهل حجاز هستم. سيّد حجازي فرمود: چرا در اين وقت به اينجا آمده اي؟ عرض کردم: حوائجي دارم و به جهت آنها متوسل شده ام. فرمود: جز يک حاجت بقيه حوائج شما برآورده خواهد شد. سپس آن سيد حجازي سفارش هايي کردند؛ از جمله تأکيد بر اقامه نماز جماعت، مطالعه فقه، حديث و تفسير، صله رحم، رعايت حقوق استادان و معلمان و تأکيد در مطالعه و حفظ نهج البلاغه و ادعيه صحيفه سجّاديه. پس من از آن سيد حجازي خواستم که براي من به درگاه الهي دعا کند. پس دستها را به سوي آسمان برداشت و عرض کرد: الهي به حق النبي و آله، اين سيد را موفق به خدمت شرع فرما و حلاوت مناجات خود را به او بچشان و حبّ او را در قلوب مردم جاي ده و او را از شرّ و کيد شياطين مخصوصاً حسد، مصون فرما. در طيّ صحبت، آن سيّد حجازي قدري تربت حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) که با هيچ چيز مخلوط نشده و به اندازه چند مثقال بود، به من داد که مختصري از آن تربت هنوز نزد من است و يک انگشتر عقيق هم به من داد که هنوز هم آن را دارم و آثار فراواني از آن ديده ام. پس از آن ناگهان سيد حجازي ناپديد شد و من آن زمان فهميدم که آن سيد حجازي، همان امام زمان(عليه السلام) بوده است و متأسفانه در وقت حضور، ندانستم.»

2 . سيد محمد مهدي بحرالعلوم
سيد علي سبط بحرالعلوم، صاحب کتاب (برهان قاطع در شرح نافع) از سيد مرتضي (خواهر زاده سيد بحرالعلوم) که در سفر و حضر همراه سيد بود، روایت مي کند:
«در سفر زيارت سامرا، همراه سيد بحرالعلوم بودم، وي در حجره اي تنها مي خوابيد و من در حجره اي کنار حجره وي استراحت مي کردم. هميشه از او مواظبت مي کردم و شب و روز در خدمت او بودم.
شب که فرا مي رسيد، مردم دور او جمع مي شدند و از علم او استفاده مي کردند. در يکي از شبها متوجه شدم، سيّد حال صحبت کردن با مردم را ندارد و دوست دارد تنها باشد؛ با هرکس صحبت مي کرد اشاره اي مي کرد که زودتر مجلس را ترک کند. مردم متفرق شدند و کسي جز من باقي نماند. به من هم امر کرد حجره اش را ترک کردم، پس از مدتي در تعجب بودم که چرا سيد امشب اين رفتار را کرد. مدتي صبر کردم و به حجره سيد رفتم تا از حالش با خبر شوم. ديدم درِ حجره بسته است؛ از شکاف در نگاه کردم، مشاهده کردم چراغ روشن است ولي کسي در حجره نيست. در جستجوي سيد پرداختم، وارد صحن شريف عسکريين(عليهما السلام) شدم، ديدم قبّه عسکريين(عليهما السلام) بسته است. در اطراف حرم هم اثري از او نيافتم.
وارد صحن سرداب شدم، ديدم درهاي آن باز است. از پله هاي سرداب آهسته، آهسته پايين رفتم به نحوي که هيچ صدايي از رفتن من به گوش نمي رسيد، سه پله مانده به آخر، صداي همهمه اي شنيدم گويا کسي با ديگري سخن مي گويد، ناگهان سيد با صداي بلند گفت: سيد مرتضي! چه مي کني؟ چرا از خانه بيرون آمدي؟ عذر خواهي کرده و به راهم ادامه دادم به سرداب رسيدم و جز سيد کسي را نديدم، دانستم که او با ارباب خود خلوت کرده بود.»
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.



:: موضوعات مرتبط: اماکن متبرکه عراق، ،
:: برچسب‌ها: تور کربلا, تور زمینی کربلا, تور هوایی کربلا, اماکن زیارتی سامرا, سرداب غیبت, سامرا, ,

نوشته شده توسط رامش در دو شنبه 15 آذر 1395


:: هتل درجه الف المیزان کربلا
:: تور کربلا عید فطر
:: رستوران رکن السلطان بهترین رستوران کربلا
:: رستوران کباب نبیل در کربلا
:: هتل روتانا کربلا
:: هتل الاشیقر در کربلا
:: تور کربلا ویژه اردیبهشت
:: نکات مهم در سفر به کربلا
:: رستوران های معروف کربلا
:: رستوران زعفران در شهر کربلا
:: راهنمای سفر به نجف اشرف
:: هتل المحمود کربلا
:: هتل الاشیقر در کربلا
:: اقامت هتل فندق العقیله در کاظمین
:: لذت غذا در رستوران الفردوس کربلا
:: مقبره ذوالکفل نجف اشرف
:: رستوران النخیل در کربلا
:: هتل لارسا کربلا
:: تور کربلا نوروز 98
:: هتل دره الحسین کربلا





تلفن دفتر فروش تور کربلا

54 44 67 43 021

67 43 67 43 021

835 2100 0937

آقای صبوری

ساعات تماس

9 صبح تا 7 بعد از ظهر






:: آبان 1399
:: ارديبهشت 1398
:: فروردين 1398
:: اسفند 1397
:: بهمن 1397
:: دی 1397
:: آذر 1397
:: آبان 1397
:: مهر 1397
:: شهريور 1397
:: مرداد 1397
:: تير 1397
:: خرداد 1397
:: ارديبهشت 1397
:: فروردين 1397
:: اسفند 1396
:: بهمن 1396
:: دی 1396
:: آذر 1396
:: آبان 1396
:: مهر 1396
:: شهريور 1396
:: مرداد 1396
:: تير 1396
:: خرداد 1396
:: ارديبهشت 1396
:: فروردين 1396
:: اسفند 1395
:: بهمن 1395
:: دی 1395
:: آذر 1395
:: آبان 1395
:: مهر 1395
:: شهريور 1395
:: مرداد 1395
:: تير 1395
:: خرداد 1395
:: ارديبهشت 1395
:: فروردين 1395
:: اسفند 1394
:: بهمن 1394
:: دی 1394
:: آذر 1394
:: آبان 1394
:: مهر 1394
:: شهريور 1394
:: مرداد 1394
:: تير 1394
:: خرداد 1394
:: ارديبهشت 1394
:: فروردين 1394
:: اسفند 1393
:: بهمن 1393
:: دی 1393
:: آذر 1393
:: آبان 1393
:: مهر 1393
:: شهريور 1393
:: مرداد 1393
:: تير 1393

آبر برچسب ها

تور کربلا , تور هوایی کربلا , تور زمینی کربلا , تور هوایی کربلا , کربلا , کربلا , تور کربلا هوایی , تور زیارتی کربلا , ثبت نام کربلا , تور زمینی کربلا , ثبت نام تور کربلا , امام حسین , زیارت کربلا , تور کربلا , تور زیارتی به کربلا ,

صفحه نخست | ايميل ما | آرشیو مطالب | لينك آر اس اس | عناوین مطالب وبلاگ |پروفایل مدیر وبلاگ |